گل از گُلش شکفت
خوشحال و خندان شد (اشاره به غنچه که بر اثر نسیم صبحگاهی شکفته شده و تبدیل به گل میشود)
گربه رقصاندن
بازی در آوردن، کسی را سر دواندن و بازی دادن
گرسنگی نکشیدی عاشقی یادت بره
فقیر و درماندهای که از کمترین امکانات و رفع احتیاجات خود محروم است، دیگر نمیتواند به عشق و عاشقی فکر کند.
گاوبندی
همدستی و تبانی دو نفر برای کلاه گذاشتن طرف مقابل
گذر پوست به دباغخانه میافتد
به کسی میگویند که به دیگری بدی کرده، اما بالاخره روزی با همان شخص سرو کار پیدا میکند و احتیاجش به او میافتد.